11 ماهگی باران
یکی یه دونه من گل خونه ی من باران خانم گل دخترم ماهگیت مبارک الاهی مامان فدای تو دخترم باورم نمیشه که تو 1 ماه دیگه 1 سالت میشه و 1 ساله که خونهی تاریک مارو با نور وجودت روشن و نورانی کردی وای خدای من چقدر زود گذشت ...
تازه های باران
جوجوی خوشگل من نفسم بارانم چند روزی که کلی چیزهای جدید یاد گرفتی وقتی که برات غذا داغ میکنم تند تند فوت میکنی تا سرد بشه بلاخره مامان موفق شدم تا فوت کردن رو تا قبل از تولدت بهت یادت برم وای نمیدونی لبهای کوچولوی نازنینت رو غنچه میکنی و فوت میکنی ولی فوتت به سمت بالاست و شمع رو خاموش نمیکنه ...
باران و امادگی برای راه رفتن
سلام ماه من بارانم عزیزترینم دیروز برای اولین بار بدون اینکه دستت رو به چیی بگیری بدون کمک ما سرپا ایستادی وای نمیدونی که چه قدر خوشگل ایستاده بودی البته برات بگم که منو واقعا خسته کردی همش تو خونه دنبالت میام که مبادا بری و کار ...
10 ماهگی باران ومسافرت اراک
باران عزیزم در تعطیلات 22 بهمن با مامان صدیق وبابایی و دایی محمد و خاله سپیده همگی به اراک رفتیم اخه میدونی چیه عروسی پسر خاله مامان بود . خیلی خوش گذروندی ..... اونقدر شیطونی کردی که نگو...... نگهداری از تو خیلی سخت شده الهی دورت بگردم اخه تو خیلی خیلی شیطون و بلا شدی حتی یک لحظه هم نمیشه از تو غافل شد خونه دایی علی رفتیم اخه نینی دایی 15 روز بود که به دنیا اومده تو هم با طاها کلی بازی کردی ولی فکر میکردی فاطمه کوچولو عروسکه ..... اینم عکس طاها با ابجی کوچولوش فاطمه رفتیم ساروق خونه مامان بزرگ مامان اون جا هم کلی برف بازی کردی اونجا پر ب...
عکسهای 8 تا 9 ماهگی باران
مامان فدای تو با اون عینکت که به بینیت سنگینی میکنه دنیا رو میدم برای یک لحظه لبخندت نازنینم &...
9ماهگی باران و شیرین زبانی هایش
سلام عشقم دختر نازم ممنون که هستی و با بودنت بهم امید زندگی میدی عزیزم هر روز به نحوی با کارات و حرفات منو بیشتر حیرت زده و دیوونه میکنی عشقم تازگی ها کلمات نامفهوم زیادی رو میگیکه من بعضی از اونا رو برات مینویسم دد بابا ب ب مامان نه بد بده رو بدون هیچ اشتباهی تلفظ میکنی دو روز پیش وقتی در کمدت رو باز کردم گفتی مامان نی نی نمیدونی چقدر ذوق زده شده بودم وقتی گوشی تلفن رو میدیم دستت اونو میگیری در گوشت و میگی مثلا میگی الو ااااا وقتی سرماخورده بودی و بینی تو رو میگرفتم منو دعوا میکنی و...
اولین مروارید و اش دندونی
باران من... عزیزترینم... مرواریدهای لعل نوشینت بهانه ای ساخت تا شیرینستان نگاهت و رقص شادکامیت را به تماشا بنشینیم و شکر کنیم نعمت حضور شیرینت را در زندگیمان...  ...
نویسنده :
مامان سمیرا
13:12
باران و کلاه هایش در 8 ماهگی
بارانم عاشقانه هایم تمامی ندارد وقتی تو بهترین اتفاق زندگی ام هستی اینم فرشته اسمونی من باران فدای اون نگاه معصومت که به من نگاه میکنی وقتی میخوام ازت عکس بندازم قربون خندت بره مامان نمیذاشتی که کلاه هارو بزارم روی سرت منم مجبور شدم مسواکتو بدم دستت تا رضایت بدی دخترناز منی دیگه ..... وای وای خانم طلا رونگاه کن چطوری نگاه میکنه &nb...
عکسهای 7 تا 8 ماهگی باران
دختر انگشت به دهان من خیلی عروسکی مامان فدا ت ...