روزی هیجان انگیز در باغ وحش
باران جونم بلاخره من و بابایی موفق شدیم تو رو برای اولین بار به باغ وحش ببریم. فدای اون هیجان و شادی بی حد و اندازه ات ... عزیزم اونقدر خوشحال شده بودی که نمیدونستی چه کار کنی عکس همه ی اون حیوونا رو نشونت داده بودم اسم بیشتر اونها رو هم بلد بودی  ...